سالهاست که نام موسسه ی فرهنگی بهارستان هنر آمل را شنیده ام، اما مؤسس و مدیر این مجموعه را نمی شناختم! چرا که غالب مدیران مؤسسات هنری و فرهنگی، از هنرمندانند، اما محسن نورانی ادعایی در هنر ندارد و به صرف هدایت یک مجموعه ی هنری، خود را هنرمند نمی داند! وی مدرس دانشگاه و فعال سیاسی اصلاح طلب است. متولد 1343 که تحصیلات مقطع لیسانس و فوق لیسانس خود را در رشته ی ادبیات فارسی گذراند و دکترای رشته ی شرق شناسی با گرایش ایران شناسی است. دکتر نورانی زمینه ی مطالعات خود را سیاست و فلسفه ی سیاسی، دین پژوهی و ادبیات سیاسی عنوان می کند و در حال حاضر رئیس شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان آمل و قائم مقام حزب اتحاد ملت مازندران می باشد. اما برای من جالب بود که چگونه یک آموزشگاه هنری توسط یک فرد کاملا سیاسی مدیریت می شود و اصلا چه سنخیتی بین هنر و سیاست می تواند وجود داشته باشد! مانند همه ی افراد سیاسی بسیار شمرده و با دقت صحبت می کند و کاملا به واژه هایی که بیان می کند، می اندیشد و سعی می کند نظرات قطعی در باب پرسش های پر حاشیه صادر نکند! در سر یک میز و صندلی نسبتا قدیمی در اتاق کارش در آموزشگاه نشستیم و در حین صرف چای، صحبتمان را آغاز کردیم...
—— نورانی از موضوع پایان نامه ی ارشد خود می گوید که بحث تساهل و تسامح در مثنوی مولوی بود:
در سال 77 و پس از فضای 2 خرداد و جنبش اصلاح طلبی، این مفهوم بکر و تازه بود و با ادبیات سیاسی 2 خرداد وارد ادبیات سیاسی ایران شده بود. دو- سه دهه ای است که بحث حکمرانی خوب که از سال 1990 کمیسیون های سازمان ملل متحد در این زمینه کار می کنند؛ برای من دغدغه ایجاد کرد که آیا می توانیم آیین حکمرانی خوب را در ادبیاتمان پیدا کنیم؟! در همین زمینه پایان نامه ی دکتری من در سال 93 به نام "حکمران خوب در اندیشه ی سیاسی ایران شهری" به چاپ رسید و در سال 95 تجدید چاپ شد. در حال حاضر نیز "مدارا در عرفان ایرانی" را در دست چاپ دارم.
ضمن اینکه تسامح یا واژه ی تلورانس از ادبیات اروپایی وارد ادبیات سیاسی ما شده است. این واژه فرانسوی و مربوط به دنیای غرب است که بعد از رنسانس وارد ادبیات سیاسی دنیای جدید شده است. معنی اصلی آن در فارسی، مدارا کردن و رواداری است. البته خیلی ها مدارا را صرفا یک امر اخلاقی می دانند! ولی مشخصا این در فلسفه ی سیاسی و معرفت شناختی است. یعنی شما نسبت به عقایدی که با آن مخالف هستید و بر علیه آن تبلیغ می کنید؛ با اینکه قدرت سرکوب آن را دارید، آن را به عنوان یک واقعیت، نه یک حق؛ به رسمیت بشناسید. مدارا یا تساهل و تسامح مبنای فلسفی دارد و بر دو پایه ی مهم نسبی گرایی و کثرت گرایی استوار است. نسبی گرایی به این معنی که طرفداران تسامح معتقدند که ما توان فهم همه ی حقیقت را نداریم! بنابراین اگر بپذیریم که ممکن است دیگران هم بهره ای از حق داشته باشند؛ به کثرت معتقد خواهیم شد. پس ضعف فهم بشر باعث می شود که خود را حق مطلق ندانیم! وقتی شما توقع دارید زمانی که در اقلیت هستید، اکثریت قدرتمند حق شما را به رسمیت بشناسند، زمانی که در اکثریت هستید و قدرت سرکوب دارید، باید چنین تفکری را بپذیرید و در حقیقت به درجه ای از فضیلت فرهنگی و هنری آگاهی های انسانی برسیم که چنین حقی را برای دیگران قائل شویم.
—— از ایشان در مورد علت تأسیس آموزشگاه بهارستان هنر پرسیدم؛
موسسه ی فرهنگی بهارستان هنر در حقیقت ادامه ی کار موسسه ی فرهنگی هنری تبرستان است. فرهنگسرای تبرستان به همت دوست بسیار خوبم آقای دکتر جلالی در سال 1375 در محمودآباد پایه گذاری شد و در نهایت با 30 شعبه در سراسر کشور فعالیت می کرد. بنده هم از سال 78 مسئولیت فرهنگسرای تبرستان آمل را به عهده گرفتم. در سال 87 به دلایلی فعالیت فرهنگسرای تبرستان متوقف شد و در همان زمان مجوز موسسه ی فرهنگی – هنری بهارستان هنر را گرفتم و با همان تیم کار خود را با نام جدید ادامه دادیم.
—— جناب دکتر نورانی؛ شما یک فرد دانشگاهی هستید که رشته ی تحصیلی شما هم شاخه ای از هفت هنر است. البته در آمل بیشتر شما را به عنوان یک فعال سیاسی می شناسند. چگونه است که نزدیک به دو دهه مدیریت یک موسسه ی هنری را با موفقیت به عهده دارید؟! از دیدگاه شما ارتباط بین هنر و سیاست چگونه است؟
بین مدیریت فرهنگی-هنری و اینکه خود فرد هنرمند باشد و یا لزوما عنصر فرهنگی باشد؛ تفاوت است! ادبیات و شعر یکی از عناصر اصلی هفتگانه ی هنر است، اما من با اینکه در رشته ی ادبیات تحصیل کردم خود را هنرمند نمی دانم! من ادبیات خواندم، ولی اعتراف می کنم که ادیب نیستم و این دو با هم خیلی فرق دارد! من سعی کردم بین کار فرهنگی-هنری و فعالیتهای سیاسی خود مرز قائل شوم و کنشهای سیاسی را در فعالیتهای فرهنگی وارد نکنم. گرچه این دو مقوله از هم قابل تفکیک نیستند! یعنی فعالیتهای سیاسی ما هم در راستای اصلاح منشهای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و غیره است.
اما به اعتقاد من سیاست از هیچ یک از مقولات زندگی ما جدا نیست! خصوصا در جوامع در حال توسعه مثل ما، سیاست در همه ی ارکان زندگی -خواه ناخواه- دخالت دارد! حتی اگر ما علاقه ورود به عرصه ی سیاست را نداشته باشیم، سیاست با ما کار خواهد داشت! متأسفانه دامنه ی تأثیرات و تدابیر و تصمیمات سیاسی، آنقدر زیاد است که همه ی جنبه های زندگی طبقات جامعه را در بر خواهد گرفت! مثالی می زنم در مورد خود شما جناب مرعشی؛ اگر بخواهید یک کاست منتشر کنید، کاری که برای آن زحمت کشیدید و به تمام قطعات و اشعار آن علاقه دارید، آیا به راحتی می توانید مجوز بگیرید؟! ممکن است خیلی از عناصر آن نیاز به تغییر داشته باشد! بر خلاف میل شما عواملی در این امر دخالت می کند و این سیاست است! وقتی شما معترض می شوید، یک اعتراض سیاسی شکل می گیرد! سیاست صرفا رفتن به خیابان و شعار دادن و زنده باد و مرده باد و اسلحه به دست گرفتن نیست! سیاست یعنی اینکه شما به مدیریت جایی معترض هستید و چون در جوامعی مانند جامعه ی ما، احزاب سیاسی که باید متولی این کار باشد، مشخصا وجود ندارد و یا خیلی کم رنگ است و در نتیجه همه ی آحاد مردم در گیر آن می شوند! در جوامع توسعه یافته چنین اعتراض هایی را اصناف و اتحادیه ها و سندیکاها انجام می دهند. مثلا اگر مشکلی در عرصه ی موسیقی وجود دارد، انجمن موسیقی مستقل شهر باید مدافع منافع موزیسین باشد، ولی ما متأسفانه اینها را نداریم و مشکلات ما پوپولیستی و همگانی می شود و همه ی مردم در گیر آن می شوند و کنترل بسیار سخت می شود و معمولا نتیجه ای از آن عاید نمی شود! پس سیاست در همه ی عرصه های زندگی ما دخالت دارد!
—— می گویم: به قول شما چه بخواهیم و چه نخواهیم سیاست در همه جا دخالت دارد، از جمله در هنر! عکس آن چطور؟! آیا هنر هم در سیاست دخالت دارد؟!
مطمئنا هنرمندان چه در جامعه ی ما و چه در سایر جوامع یکی از طبقات تأثیر گذار هستند! نمونه ی آن را در همین انتخابات ریاست جمهوری 96 در کشور و نیز در انتخابات شورای شهر آمل، نقش هنرمندان را به صورت بسیار واضح دیدیم! در کشورهای توسعه یافته هم این جریان مشهود است. شما در کشورهای فرانسه و امریکا و آلمان؛ میتینگ های تبلیغاتی را ببینید! حضور هنرمندان و کمپین هایی که صورت می گیرد، کنسرت هایی که گذاشته می شود؛ بیانگر همین مسئله است! یا در جوامع توسعه یافته کمیته های مشخص هنرمندان و فرهنگیان حضور دارند و هنر و هنرمندان به طور مستقیم در سیاست تأثیر دارند! چرا که نه تنها در ایران، بلکه در تمامی کشورهای جهان، هنوز هنرمندان جزو گروههای مرجع جامعه هستند!
—— به نظر محسن نورانی درمورد ادبیات و موسیقی و ارتباطی که با هم دارند توجه کنیم؛
کار موسیقی بی کلام؛ گرچه طرفداران خاص خود را دارد؛ اما مقداری سخت می شود! بیشترین مخاطبین در جامعه به موسیقی با کلام علاقه مند هستند. من همیشه به دوستانم عرض می کنم که استاد شجریان به ادبیات ما روح و تجسم بخشید! شما روح حافظ را در آوازهای استاد شجریان می توانید ببینید! به نظر من ارتباط این دو تنگاتنگ است و باید بپذیریم که کلام یکی از عناصر اصلی موسیقی است!
—— از ایشان خواستم که هنر را از دید خود برایمان تعریف کند؛
در مورد هنر تعاریف مختلفی وجود دارد و در آن اتفاق نظر نیست! هنر یعنی بیان احساسات و عواطف به شکل زیباشناسانه! حالا این پرسش پیش می آید که زیبایی چیست و چه چیزی زیباست؟! آیا می توان گفت آن چیزی که سبب لذت ما می شود، زیباست؟! و اگر زیباست، پس هنری است؟! در اینجا دایره ی تعریف ما بسیار وسیع می شود! مثلا فردی از غذایی لذت می برد، آیا این لذت بردن زیبایی است؟! ما باید زیبایی شناسی متعارف را مد نظر قرار دهیم؛ چیزی را که یک هنرمند می تواند بیان کند، اما من نمی توانم!
—— قصدم این است که این مرد سیاسی و با پرستیژ را وارد حواشی دنیای هنر نمایم، چرا که در جایگاه مدیر هنری هم قرار دارد! می پرسم برای اخلاق در هنر چه تعریفی دارد و آیا یک هنرمند برای بیان احساسات خود، خط قرمز دارد؟
باز به مسئله ی چالش برانگیز برمی خوریم؛ اخلاق! تعریف اخلاق چیست و چه چیزی را اخلاق می دانیم؟! اخلاق کاری؟ اخلاق سیاسی؟ اخلاق حرفه ای؟ و ...! ولی هنر را نباید از معنویت جدا ببینیم. من جدیدا به بحث معنویتی که دکتر مصطفی ملکیان مطرح می کنند، بسیار توجه دارم. هنرمندان بی تردید در دسته ی روشنفکران قرار می گیرند. من برای روشنفکران مسئولیت قائل هستم، مسئولیت روشنگری جامعه! اما هنرمند مسئولیتی انسانی دارد که با اخلاقی که فرمودید ارتباط تنگاتنگی دارد! یعنی بیان فضیلتهای زیبای انسانی! متنی را در دبیرستان خوانده بودم که البته نمی دانم از کیست؛ "هنر صرفا بیان زیبایی نیست، یک درجه از ذوق سلیم آن است که از چیزهای نازیبا اعلام برائت و بیزاری کند!" من معتقدم یک هنرمند باید در برابر بیان و گسترش و ترویج زیباییها و مذمت نازیباییها تلاش کند. ضمن اینکه این موضوع عرصه ی اخلاق فردی را نیز شامل خواهد شد.
—— از آشنایی با دنیای سیاست استفاده کرده و به راحتی فرار می کند! اما من هم خبرنگارم! پرسشم را اینگونه طرح کردم: شما بحث اخلاق در هنر را بسیار گسترده کردید و در نهایت و بسیار زیرکانه پاسخ بنده را هم ندادید! پس لطفا راجع به ابتذال در هنر صحبت کنید!
ابتذال از نظر چه کسی؟! مصاحبه ای از استاد شجریان خواندم که ایشان معتقد بودند ابتذال در هنر وجود ندارد و موردی که شما به آن مبتذل می گویید، اصلا هنر نیست! من هم چنین عقیده ای دارم! هنر مبتذل یک پارادوکس می شود! آن هنرمندانی که در خدمت قدرت و ثروت باشند، مبتذل هستند! چرا که هنر در خدمت قدرت و سیاست و ثروت قرار نمی گیرد؛ بلکه این هنرمندان هستند که ممکن است در خدمت ثروت و قدرت قرار بگیرند!
—— باز هم فرار از پاسخ صریح! مجبورم روشن تر صحبت کنم: اجازه دهید من شفاف تر و از زاویه ای دیگر بحث اخلاق و ابتذال و خط قرمز در هنر را مطرح نمایم! ما آثاری در رشته های مختلف هنری داریم که در آن به شکل عریان با واقعیت های موجود مواجه می شویم! چه هنرهای تجسمی، چه تئاتر و سینما و چه شعر و ادبیات! نمونه های آن را حتی در هنرمندان و ادیبان جامعه ی اخلاق گرای خودمان نیز شاهد هستیم و بزرگانی چون سعدی و مولانا هم چنین آثاری دارند! در آثاری که عرض می کنم با واژه ها و یا تصاویری مواجه هستیم که دست کم در مملکت خودمان خلاف عرف و اخلاق رایج در اجتماع است! لطفا در این زمینه صحبت کنید!
شاید شما هم با من در مورد معنی لغوی ابتذال هم نظر باشید؛ هر چیزی که تکرار شود و دچار روزمره گی شود، مبتذل می شود! هنرمندان هم انسان هستند و انسان لزوما خطا می کند و ممکن است به ابتذال هم کشیده شود! پس بهتر است ما برای هیچ کس تقدس قائل نشویم، حتی برای جناب سعدی و حافظ و مولانا! در خیلی از آثار سعدی هجویات و هزلیات داریم، یا در مثنوی مولوی همینطور! یا در آثار عبید زاکانی، گرچه طنز است! پس باید بپذیریم که در یک سری از آثارتعریف سبک بودن و دم دستی بودن و روزمره بودن و نخبه ای نبودن وجود دارد!
—— هنوز پاسخی شفاف تر می خواهم؛ پس می پرسم: ما باید این هنرمندان و یا آثارشان را در کدام دسته قرار دهیم؟ آیا باید آنها را در بعضی آثار و سروده هایشان دچار اشتباه بدانیم؟! یا خط قرمزی نباید دید؟!
به عقیده ی من اینها یک پکیج است! ادبیات و فرهنگ ما همه ی این موارد را با هم دارد! بزرگان ما هم آثار مبتذل داشتند! این مشکل ماست که دنبال تقدس گرایی می رویم و دایره ی آن را بسیار وسیع و گسترده می کنیم! در آن دوره این یک کار عادی بود و برای آنها تابو نبود و آن را بیان کردند. ما با یک نگاه بسیار مقدس مآبانه به آن می نگریم! اغلب نویسندگان و بزرگان ما چنین نوشتاری دارند. سعدی در بسیاری از موارد به ماکیاولیسم هم طعنه می زند! می دانید که تفکرات سعدی در عرصه ی اجتماعی و سیاسی بسیار برجسته بود. تا جایی که بعضی ها معتقدند برخی اندیشه ها را قبل از ماکیاول، سعدی مطرح کرده است! در جاهایی این تفکر وجود دارد وقتی ما خیلی ضعیف هستیم و دشمن قوی است؛ باید رفتاری داشته باشیم که امروز به آن رفتار ماکیاولی می گویند. یعنی به ظاهر کوتاه بیاییم تا قدرتمند شویم و سپس ضربه ی خود را وارد کنیم! در حالیکه این کار با نگاه ایدئولوژیک پسندیده نیست! من معتقدم چنین بیانی در آن دوران طبیعی بود و ما الان با نگاه ایدئولوژیک با آن برخورد می کنیم!
—— داریم به جوابی قطعی از یک فرد سیاسی دست پیدا می کنیم! پرسیدم: پس شما به آزادی بیان و اندیشه ی هنرمند، بدون خط قرمز معتقدید؟!
بله، صد در صد! من معتقدم هیچ چیز نباید هنرمند را مقید کند! هیچ قیدی نباید وجود داشته باشد، چرا که در آن صورت دیگر فرد، هنرمند نیست! روشنفکر نیست! شما شاملوی بزرگ را در نظر بگیرید و نظریاتی که وی راجع به فردوسی و بحث بورژوازی، آن هم با نگاه چپ سوسیالیستی مطرح کرد را بررسی کنید! البته نظرش محترم، اما به عقیده ی خیلی ها این بیان درست نبود! ولی خوب، شاملو هم یک انسان است و نظر خود را بیان کرد و قرار نیست که لزوما چیزی را بیان کند که من خوشم بیاید!
—— امان از دست اهل سیاست! شاید اگر پرسشهای فوق را از یک هنرمند می پرسیدم؛ بلافاصله نظرش را به صورت شفاف بیان می کرد! پس از این صحبتهای چالش برانگیز و پرحاشیه؛ دیدگاه ایشان را از سطح سلیقه ی نسل جوان ما در تقابل با هنر پرسیدم!
سلیقه ی نسل جوان ما متفاوت شده است! جوانان این نسل بی واسطه، به دنیای مدرن پرتاب شده اند! ولی ما یک پا در سنت داریم و یک پا در مدرنیته! اما نسل جدید پایی در سنت ندارند! و این شاید به دلیل گسترش اعجاب آور دنیای مجازی و دنیای اطلاع رسانی است و این مسئله امروز هم در خانواده و هم در سطح متولیان فرهنگ و هنر مشکل ساز شده است! یعنی دختر من و پسر شما به چیزهایی علاقه مندند که دریافت آن برای ما خیلی ساده نیست! شما این موضوع را می توانید در سطح مدیریت فرهنگی-هنری هم ببینید! من می خواهم با نگاه نیمه سنتی خودم در سطح مدیریت یک موسسه فرهنگی-هنری، برای نوجوانی که تأکید می کنم؛ به دنیای مدرن پرتاب شده است; برنامه ریزی فرهنگی-هنری کنم! چیزهایی برای من مهم است که برای آنها اصلا اهمیتی ندارد! البته ما نباید فکر کنیم که اینها تقابل است! بلکه اینها تفاوت است و باید فرق بین این دو را دریابیم! همانطور که ما باید تفاوتهای فردی را به رسمیت بشناسیم، تفاوتهای نسلی را نیز باید به رسمیت بشناسیم و برای آن برنامه داشته باشیم.
—— بیش از یک ساعت از گفتگوی ما می گذرد و من پاسخ پرسشهای خودم را گرفتم. از دکتر نورانی گرامی تشکر کردم از اینکه در این گفتگو شرکت کردند و به رسم گفتگوی خبری؛ منتظر شنیدن صحبت پایانی ایشان شدم...
من خوشحالم که موسسه ی ما به عنوان یکی از اولین موسسات فرهنگی-هنری در استان مازندران و شهرستان آمل همچنان به فعالیت می پردازد و خوشبختانه درصد بسیاری از مدرسین موسیقی شهرستان آمل، در این موسسه هنرجوی ما بوده اند و آموزش دیدند و امروز مسئولیت موسسات فرهنگی-هنری دیگری را به عهده دارند و این برای من خیلی لذت بخش است. احساس می کنم توانستیم فضای فرهنگی-هنری شهر را در اواخر دهه ی هفتاد و نیز در دهه ی هشتاد، متحول کنیم و گسترش دهیم. من معتقدم هر چه تعداد موسسات فرهنگی-هنری شهر بیشتر باشد، به نفع جامعه و شهرمان خواهد بود؛ چرا که در صد بیشتری از جامعه ی شهری و روستایی خود را می توانیم تحت پوشش قرار دهیم. جا برای هیچ کس تنگ نیست و عرصه، عرصه ی رقابت است و هر موسسه ای خوب کار کند، خواهد ماند و در غیر این صورت کنار خواهد رفت و امیدوارم رقابت سالمی داشته باشیم. ضمن سپاس از شما و خبرگزاری آرتنا که امکان این گفتگو را فراهم کردید.
سید محسن مرعشی